تنبـــــــور

تنبـــــــور

_ واژه‌ای که به زبان میآید ، از آغاز واژه نیست بلکه حاصل انگیزه‌ای درونی ست که متناظر با خلق‌و‌‌خوی فرد، او را به بیان واژه وامیدارد.
(فضای خالی، پیتر بروک)

_اگه فک میکنی منُ میشناسی ، لطفا این وبلاگ رو نخون .

_معمولا هروقت شاکی‌ام به این فکر میکنم که چه خوبه یه پست جدید بنویسم=!

_te.me/peidahshodeh

منوی بلاگ
دوشنبه, ۴ دی ۱۴۰۲، ۰۸:۵۹ ب.ظ

212_

فاطمه خیلی روح لطیفی دارد انگار. خودش هم خیلی آدم ظریفی است. دستهایش و صدایش را بیشتر دوست دارم. یعنی آن لحنی که کلمات را بیان میکند استرس های هر جمله اش را خیلی میپسندم حتی وقتی که (به) را به جای (برای) بکار میبرد به نظرم  دوستداشتنی تر است. 

یکبار که پاییز بود و آفتابِ نیمه مایل نصف صورتش را روشن کرده بود و نور یکی از چشمانش را روشنتر کرده بود دستهایش را به لپش مالید و در هم قفلشان کرد و در حالی که به پرچینهای رو به رو خیره بود گفت : که به نظر من چندتا زندگی وجود داره. یعنی هر کس باید چندبار به دنیا بیاد در زندگی‌ش. چون مثلا کسی که میون دزدها به دنیا اومده حتما دست به دزدی میزنه، یا کسی که بین آدمهای درست و حسابی به دنیا آمده احتمالا دنیا را زیبا تر حس میکنه. برای همین هر کسی باید چند بار در جهان‌های کوچک مختلف به دنیا بیاد  تا راهش رو پیدا کنه! 

 آن باد ملایم پاییز و صدای فاطمه و احساسی که آن جمله‌ها ساخت، نزدیک‌ترین لمسِ صُلح بود. 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲/۱۰/۰۴
تنبور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی