تنبـــــــور

تنبـــــــور

_ واژه‌ای که به زبان میآید ، از آغاز واژه نیست بلکه حاصل انگیزه‌ای درونی ست که متناظر با خلق‌و‌‌خوی فرد، او را به بیان واژه وامیدارد.
(فضای خالی، پیتر بروک)

_اگه فک میکنی منُ میشناسی ، لطفا این وبلاگ رو نخون .

_معمولا هروقت شاکی‌ام به این فکر میکنم که چه خوبه یه پست جدید بنویسم=!

_te.me/peidahshodeh

منوی بلاگ
دوشنبه, ۶ دی ۱۴۰۰، ۱۲:۱۱ ب.ظ

161-

باورم نمیشه که دیگه قراره ریختشو نبینم . باورم نمیشه که من تونستم اون کار وحشتناکشو تموم کنم و تحویلش بدم و همه پولمو ازش بگیرم!اونقدر عوضی بود که حتی برای بیست هزار تومن داشت چونه میزد. شوهر عوضیشم ورداشته بود آورده بود که اونم هی میخواست پنجاه نده. آخه دیگه حق من که خوردن نداره . زنیکه ی ... دوس دارم بلاکش کنم از همه جا.ولی حیف که دوس ندارم نشون بدم چقد به خونش تشنه م و چقد تونسته منو عصبانی کنه. آدم چقد چیپ و پست. تو که پول داری یه چیز غیرضروری و گرون سفارش بدی بزنی به دیوار خونه‌ت، واسه همین بیست تومن، پنجاه تومن ندار شدی //: من نمیفهمم. در عین حال فهمیدم که چقد مردم دریده و بیرحمن و آدم اگه مجبور باشه آبشش هم درمیاره!

چند روز دیگه تولدمه. تا حالا اینقد نگرانی برای بزرگ شدن نداشتم. فک کنم از الان به بعد روزای تولدِ هر سال همینه.     

Elina Garanca,Mahler:Ruckert-Lieder

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۰/۱۰/۰۶
تنبور

نظرات  (۲)

پیشاپیش زادروزت رو شادباش میگم.

 

پاسخ:
ممنون
۱۰ دی ۰۰ ، ۲۲:۱۴ کوریون ‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌

بزرگ شدن نگرانی نداره، کوچیک شدنه که نگران کننده‌اس

+

من بجای تو بودم قطعا کاری میکردم که بلاک هم بکنه و ابدا هم اهمیتی نمیدم که کسی -از قماش این آدم‌ها- در برابر من احساس پیروزی یا چیرگی داشته باشه، اهمیت نده به چیزهایی که میدونی اهمیتی ندارن (سخنِ بزرگان)

پاسخ:
:)
 
+
اون داستان ادامه پیدا کرد و به بلاک کشید!
(ممنون از سخنِ بزرگان)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی