در پی بیخوابی ای که دیگر تقریبا دوهفته ای یکبار به سراغم می آید و یکجور هایی فلج کننده است و با توجه به اینکه حوصله و تمرکز کافی ای ندارم :/ دوست دارم در این ساعت از صبح درمورد آلفرد ژاری بنویسم :/ بله حتما هم زده است به سرم :/ اینها بخشی از چیز هایی ست که در کتاب سکس ،آنارشیست و شقاوت در تئاتر پنیک آقای آرابال نوشتهی خشایار مصطفوی خوانده ام:/ بعضی جمله ها دقیقا جمله های همان کتاب است :/ در واقع بیشتر جمله ها:/
ژاری نویسنده ی سمبولیک فرنسوی ای بود که مشخصه ی اصلی نمایشنامه هایش مثل آثار داستایوفسکی ، هجو توهین آمیز و هتاک و تمرکز روی زشتی فیزیکی و هیولاوارگی اخلاق انسانی بود.
درواقع این متن درمورد اولین نمایشنامه از سری نمایشنامه ی مشهوراو ینی سه گانه ی اوبو (ابو شاه ،ابو پرنده، اوبو در زنجیر ) است .
اوبو شاه در سال ۱۸۹۶ روی صحنه ی تئاتر رفت و شب اول توقیف شد:| چون چیز هایی را داشت که به حساسیت های تماشاچی آن دوره توهین میکرد .شخصیت اصلی این نمایشنامه آدم چاق و احمق و خشنی است به نام پدر اوبو که یک فرمانده ی نظامی ست . او به تحریک همسرش (مادر اوبو) تصمیم میگیرد با سربازانش شاه لهستان را بکشد و خودش پادشاه شود . او سپس با شکنجه و زندانی کردن نجیب زادگان و قضات و بستن مالیات های سنگین مردم را غارت میکند . در همین حین پسر شاهِ کشته شده به کمک شاه روسیه به انتقام خون پدر و سلطنت از دست رفته به لهستان لشکر کشی میکند و شاه اوبو مغلوب میشود . همسر اوبو نیز درحالی که طلاهای اوبو را دزدیده متواری میشود . در پایان نمایش پدراوبو و همسرش را میبینیم که سوار کشتی اند و نقشه ی غارت کشور دیگری را میکشند.
مسخره کردن تابو های اخلاقی و زبان هتاک و حمله به نهاد های قدرت های اجتماعی و کودکانه بودن لباس و شخصیت پردازی و ظاهر شدن بازیگران شبیه عروسک های خیمه شب بازی از ویژگی های این اثر است.
اوبو در این نمایش پادشاهی است با نقاب های عجیب غریب و لباس های مضحک و صفاتی زشت که خود نماد و اساس واقعی جامعه ی بورژواری می شود . شاه ابو که در انتهای قرن ۱۹ اجرا می شود واکنشی است به رشد قدرت گرفتن ارزشهای جامعه ی بورژواری در اروپا . طبقه ای که قدرت سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی را به دست گرفته اند و در توالی های بیپایان ، به واسطهی جنون قدرت ، طمع ورزی و حماقت جامعه را به سوی انحطاط های تکرار شونده میکشانند.و در عین حال ارزش های طبقه ی خویش را بر کل طبقات حاکم میکنند .تا اینجای کار میتوان گفت که کار ژاری به نوعی افشاگری قدرت بوده است . تفاوت کار ژاری با معدود هنرمندانی از جنس او ، نگاه نو تری به قدرت است .در واقع نهاد قدرتی که ژاری در سه گانه ی اوبو آن را به چالش میکشد یک قدرت مرکزی یا تعاریف محدود شده ای چون شاه ، حکمران و... نیست بلکه ژاری با نشان دادن فساد و سودجویی همه ی شخصیت ها از قهرمان گرفته تا نامه رسان ، جهان قدرتی را که تقسیم شده به استهزا میگیرد.
اگر به ادبیات قبل از ژاری نگاه کنیم میبینیم که همیشه نقد قدرت با وجود شخصیت های بد و خوب بوده . همیشه آدمهای بدی وجود داشتند تا آدم های خوب آنها را شکست دهند یا برعکس . اما در نمایشنامه ی شاه اوبو همه بد هستند . حتی اگر بخواهیم سعی کنیم شخصیت مثبتی را در نمایشنامه پیدا کنیم در نهایت به ملکه و شاه مرده میرسیم .که شبیه مجسمه های حماقت و جهالت هستند.و اگر فرض کنیم آنها جزو شخصیت های منفی نیستند به خاطر این ست که فرصتش را در نمایش نداشته اند.هر چند که بیشتر در نمایش طبقه ی اشراف و نجیب زاده ها به نمایش در میآیند اما بازتاب مردم نیز در نقش های مختلف مثل سرباز ،نامه رسان و... به صورت توده ای احمق ،سودطلب و فرصت طلب نشان داده میشود . که فقط در پی منافعشان فریاد میزنند .ژاری پدیده ی قدرت را به صورت قدرت متکثر در جامعه نفی میکند و از همین رو ست که امر مسلط آن جامعه یعنی پول و طلا که ارزش در جامعه ی بورژوا و هنجار پذیرفته شده توسط باقی طبقات هم هست در جای جای نمایش حضور دارد و عامل قدرت معرفی میشود .از سوی دیگر تفاوت ژاری با بیشتر هنرمندان پیش از خود که به مسأله ی قدرت پرداخته اند در اینست که ژاری درصدد یافتن چاره و ارایه ی نسخه در برابر قدرت منفی نیست. از نظر او حاکم خوب یا بد و یا مردم شایسته وجود ندارند . بلکه او بیشتر در صدد فروپاشی نظم عمومی و ویرانگری مفهوم قدرت متکثر است . نظم عمومی و قدرت متکثری که شالوده ی یک جامعه ی معمول را میسازد. نکاتی که در عین نیاز هر جامعه ای به آن باعث بروز پدیده هایی چون نظام سلطه ، ظلم ، بیعدالتی و فساد نیز میشوند.و این همان نقطه ای است که یک آنارشیست به آن حمله میکند.