تنبـــــــور

تنبـــــــور

_ واژه‌ای که به زبان میآید ، از آغاز واژه نیست بلکه حاصل انگیزه‌ای درونی ست که متناظر با خلق‌و‌‌خوی فرد، او را به بیان واژه وامیدارد.
(فضای خالی، پیتر بروک)

_اگه فک میکنی منُ میشناسی ، لطفا این وبلاگ رو نخون .

_معمولا هروقت شاکی‌ام به این فکر میکنم که چه خوبه یه پست جدید بنویسم=!

_te.me/peidahshodeh

منوی بلاگ
جمعه, ۱ تیر ۱۴۰۳، ۰۹:۳۱ ق.ظ

پاهای سنگی

روحم خسته‌س. حس فرسودگی میکنم. محیط اتاق‌عمل و اصلا دوست ندارم اینکه هر روز برم اونجا زجرم میده اون محیط جاییه که من نمیخوام باشم، نمیخوام کاری رو انجام بدم که دائم در معرض این باشم که کوچیکترین سهل‌انگاری باعث درد و رنج یه آدم بشه.اونم کار کردن توی این سیستم بی سر و ته و مریض که فقط پول درآوردن براش مهمه از کوچیکترین عضوش تا اون رئیس و صاحب و سهام دار و هر کوفت و زهرماریش. هیچ کس نه استانداردا رو میشناسه نه حوصله داره رعایت کنه. من نمیخوام همچین چیزیو توو زندگیم داشته باشم من این دردو نمیخوام دوس دارم هر چه زودتر از جایی که با جسم و جون آدمای دیگه سر و کار داره بیان بیرون نمیدونم چطوری

نمیدونم باید چیکار کنم . دوست ندارم شبا صبح بشه. وقتی از خواب بیدار میشم اولین چیزی که میگم اینه که وای دوباره بیدار شدم دوباره صب شد دارم ناشکری میکنم? توی این مدت اینقد آدم مختلف دیدم که هر دفه که این چیزا میاد توی ذهنم حالم بد میشه ولی من این افکارو حتی اومدم و اینجا نوشتم . اینکه چقد دوست ندارم زنده باشم.اما دوست دارم زنده باشم. وقتی به این فک میکنم که اگه الان بمیرم و فردا نباشم دلم میگیره. دوست دارم بتونم دردمو کم کنم . یا نذارم بیشتر بشه.نمیدونم چطوری این محیطو بهتر کنم تا اینقد کابوس نباشه. 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰۳/۰۴/۰۱
تنبور

نظرات  (۱)

به رها کردن این شغل فکر کن جدی

پاسخ:
چند سالی مهمونشم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی