۲۵۰_
خیلی سگم . از آرزوهام اینه بتونم توو خونه سیگار بکشم. چی نمیذاره? نمیدونم. باید برم. دوس دارم هر چی آشنا هس توو چنلو پاک کنم و به حای اینجا اونجا بشینم به اراجیف گفتن .یه قسمتی از سریال دکتر هوس بود که هوس به دوس دخترش گفت امشب با ویلسونم به ویلسون گفت با دوس دخترمم به تیمشم گفت با فلانیم به همه گفت امشب با یکیم ولی تنها نشست توو خونش و تلویزیون نگا کرد.
نمیدونم چی میخوام. جایی برا رفتن ندارم جایی برا موندنم ندارم . اگه خواهرم نبود من این چراغو حتی روشن نمیکردم . به نظرم باید اینقد سخت نمیگرفتم اگه اینکارو نمیکردم الان احتمالأ داشتم نزدیک کوهای اطراف گل میکشیدم xDD
واقعاً نمیدونم دلیل اینکه سر به زنگاه عنم میگیره رو نمیفمم معلوم نیست اصن چی میخوام .
دوس دارم یه هفته دانشگا نرم قشنگ .ولی میدونم من توو خونه م بمونم حالم بهتر نمیشه. باید یه هفته همه تنهام بذارن. دوس دارم دیگه این لامپو شبا روشن نکنم . یه هفته از تخت نیام بیرون کسی نبینه منو. دوس دارم برم یجایی که کسی منو نه یادش بیاد نه بشناسه نه کاری باهام داشته باشه :/
ب.ن: جدیدا فهمیدم از همونیم که بودم افتادم . یجوری با خاک یکسانم که حتی حس اینو ندارم که زانومو برا بلند شدن خم کنم .