پنجشنبه, ۱۶ فروردين ۱۴۰۳، ۰۳:۵۳ ب.ظ
245_
واقعا نفرتم از دانشگاه روز به روز بیشتر میشه. و جالبه این حس رو از مهر پیدا کردم. قبلا برام یه جای امنی بود که حس میکردم توی بی جا و مکانیام و توی ناامیدی بیپولی یا هر چیز دیگه ای میتونم برم دانشگاه و فک کنم که یه جای راحت هست هنوز .
الان نه امنیتی هست نه امیدی .حتی آدمایی که دوس دارم یکی یکی دارن میرن.
۰۳/۰۱/۱۶
دقیقا چنین حسی برای من هم از مهر ایجاد شد و از دانشگاه متنفر شدم و دوروزی که میرفتم عذاب میکشیدم. قبلش اینجوری بود که معتاد دانشکده بودم و زود میرقتم و دیر برمیگشتم. برای من علتش رسیدن به آخر مسیر بود و اینکه چندماه آیندم رو در دانشگاه نمیدیدم و به نوعی بحران فارغ التحصیلی بود .