جدیداً فهمیده‌ام و درک کرده‌ام که نشان دادن رنجی که می‌کشی ،تو را اسیر تر میکند. آدم باید برود کنار خودش باشد. با خودش قدم بزند و سیگار دود کند و اگر خواست اشک بریزد. دیگران. دیگران وجود ندارند آنقدرها. همه چیز توی ذهن خود آدم است. دیگر امتحان کردن، و به خوش‌باوری‌ام شانس‌های دوباره دادن فایده‌ نمیکند. شاید چیزهای خوب در دنیا هست. واقعی است قطعاً. اما مال من نیست. شاید هم همه‌ی اینها غلط باشد. اما خلاصه‌اش می‌شود اینکه زندگیِ من خیلی من تویش دارد. خیلی درباره خود من است. 

و حالا برویم دنبال اینکه چه فایده‌ای دارد?:/ احتمالا فایده ای ندارد ، هیچ نمیدانم!

۲ ۰