تنبـــــــور

تنبـــــــور

_ واژه‌ای که به زبان میآید ، از آغاز واژه نیست بلکه حاصل انگیزه‌ای درونی ست که متناظر با خلق‌و‌‌خوی فرد، او را به بیان واژه وامیدارد.
(فضای خالی، پیتر بروک)

_اگه فک میکنی منُ میشناسی ، لطفا این وبلاگ رو نخون .

_معمولا هروقت شاکی‌ام به این فکر میکنم که چه خوبه یه پست جدید بنویسم=!

_te.me/peidahshodeh

منوی بلاگ
پنجشنبه, ۲۵ آبان ۱۴۰۲، ۱۰:۲۷ ب.ظ

گور

وقتی جایی برای رفتن نداری. جایی نیست . هیچکس نیست. میخواهم بروم. یکجایی که کسی مرا نشناسد. چند روز پیش داشتم به این فکر میکردم که گاهی آدم نفس میکشد اما دقیقاً برابر است با یک مرده. یعنی وقتی نباشد که تو را بشناسد هر کسی میتواند ...........حوصله تمام کردم جمله را ندارم

.گاهی حتی حوصله‌ی ضجّه زدنم نداری. حوصله توضیح و چرت و پرت گفتنهای زیر پوستی درباره حسرت و عقده‌های خسته کننده‌ات‌. من این‌قدر ناامید و غمگینم که حتی نمیتونم بوی چمنو بشنوم! حتی نمیتونم ریختن قطره های بارونو روی صورتم حس کنم . حتی نمیتونم وزش باد روی گونه‌هامو بفهمم. اینجا که منم همه چی خاکستریه و دنیا خیلی وقته که دیگه وجود نداره. 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲/۰۸/۲۵
تنبور

نظرات  (۲)

متاسفانه در این رویه ای که برای آدم پیش میاد، به جایی میرسی که بی تفاوت میشی.

من حالا کم و بیش به این مرحله رسیدم. دیگه این قدر ناامیدی و غم به سراغم اومده که بی خیال و بی تفاوت شدم.

😑😒

پاسخ:
حس بدیه
۰۲ آذر ۰۲ ، ۰۸:۵۳ کوریون ‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌

زجه رو با ضاد میزنند. اهمیت داره که آدم به املای ضجّه‌هاش هم التفات کرده باشه. چون گفتی حوصلۀ چرت و پرت نداری سعی کردم چرت و پرت‌ترین چیزی که به ذهنم میرسه رو واست بنویسم. درود =))

پاسخ:
برای درست کردن غلط املایی تشکر، نمی‌دونستم اشتبا نوشتم. الان که دوباره پست رو خوندم ... چقد من هندی می‌نویسم خدایی:|
بهترم الان. حوصله‌مم برگشته خیلی‌هاش 
درود =))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی