تنبـــــــور

تنبـــــــور

_ واژه‌ای که به زبان میآید ، از آغاز واژه نیست بلکه حاصل انگیزه‌ای درونی ست که متناظر با خلق‌و‌‌خوی فرد، او را به بیان واژه وامیدارد.
(فضای خالی، پیتر بروک)

_اگه فک میکنی منُ میشناسی ، لطفا این وبلاگ رو نخون .

_معمولا هروقت شاکی‌ام به این فکر میکنم که چه خوبه یه پست جدید بنویسم=!

_te.me/peidahshodeh

منوی بلاگ
پنجشنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۰، ۰۵:۰۴ ب.ظ

شوپن خدابیامرز ://

من نمیتوانم تو را از ذهنم بیرون کنم . نمیتوانم به چیزهایی که نیستم فکر نکنم و تو باعث می‌شوی آدم همه اش آرزو های مختلف را با خودش مرور کند . در واقع رویاهای مختلف را. هر بار که به مسیری که همیشه میخواستمش ولی برای داشتنش کافی نبودم فکر میکنم ، چاقویی در قلبم فرو میرود. چیزی باعث میشود که نتوانم سر پا بایستم و باید یک گوشه به ماهیچه‌های ضعیفم استراحت بدهم. وقتش است برای دردهای فیزیکی ام فکر درست و حسابی ای کنم ولی میدانم که اینکار را نمیکنم پس فقط حرفش را میزنم برا تو ، دوست عزیزم. تویی که هیچ شبیه واقعیتت نیستی. دلم برایت تنگ شده ؟ یکم . فقط یکم. آنقدر که هر بار به سه سال زندگی ام فکر میکنم تقریبا باید بزنم زیر گریه. ولی آدم که گریه نمیکند .من همه اش از خودم شاکی ام . من همه اش دوست دارم آدم دیگری باشم . من همه اش پاهایم درد میکند و انگار کتک خورده ام . اگر یک میلیون سال پیش بود حتما در اینجا میگفتم که ایمان دارم شیاطین مرا شکنجه میکنن و هر روز با شلاق فرشته های جهنمی بیدار میشوم و  اینکار یکجور تفریح و خوش گذرانی برای شیطان های جهنمی است . دیگر رسیدیم به هذیان گویی های خیلی هذیانی و همینجا با تو خداحافظی میکنم .به امید دردهای بیشتر .

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۰/۰۸/۲۷
تنبور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی