شماره ی نود و نه (انگاری دلم خیلی پره:/)
میدانید تلگرام به چرند گویی ام اضافه کرده .بدی اش این است که کاملا ازادت میگذارد. ازادی که هر وقت از هرچه میخواهی بگویی. راحت است میدانید?نه عنوانی میخواهد نه احتیاج دارد که به سانسور و اینجور چیز ها فکر کنی. خلاصه که اره،بدعادت شده ام.
دیگر اینکه خیلی خسته ام. انقدر که انگار از صخره پرت شده ام پایین چندتا غلت خورده ام بعد افتاده ام توی جاده ، بعدش ده تا کامیون از رویم رد شده اند و له له اشده ام ولی همچنان زنده ام :/ هنوز هم وسط جاده ام و گهگاهی ممکن است کسی بیاید و از رویم رد بشود :/
قبلا گفتم که چنل یکی از همکلاسیهای مدرسه را پیدا کرده ام. امروز نوشته بود که مادرش بهش حسودی میکند که چرا پدرش دخترش را بیشتر دوست دارد:// واقعا تا حالا جمله ای که به این شدت معنی اصطلاحٍِ گوه را به من تفهیم کند پیدا نکرده بودم:/ مثلا اینکه یک نفر چقدر گوه فکر میکند :/ یا اینکه چقدر حرفهایش شبیه گوه است:/ بعد با خودم فکر کردم که واقعا چرا او فکر کرده که این قضیه ممکن است برای کسی جالب باشد?:/ و کلا چرا من میروم و این گوه هارا یواشکی میخوانم :/ و خودم را ازار میدهم?:/ من اصلا در چنل به ان زردی دنبال چه میگردم؟:/چرا میروم و حال خودم را میگیرم و بالا می آورم و برای خودم زار میزنم از اینکه چقدر یک نفر نفهم است ولی از نظر خودش خیلی میفهمد و داِئم درحال شوآف است:/ از منم منم کردن متنفرم میدانید .این غرور خیلی تهوع اور است.این ادعای نوع بشر واقعا دقیقا از کجا می اید؟ واقعا ادم چی توی خودش دیده که اینقدر برایش قابل افتخاراست؟
به قول مولوی :
دنیا همه هیچ است و اهل دنیا همه هیچ
ای "هیچ" برای هیچ بر هیچ مپیچ
دانی که پس از مرگ چه باقی ماند?
عشق است و محبت است و باقی همه هیچ
ب.ن:الان این حرف مولوی درمورد خودمم صدق میکرد ://