هفته ی نُهم(زیر چکمه های خونینِ زمان :/)
از اینکه هر هفته بگم درس خوندم یا نه خسته شدم :/ .هفته ی خیلی متنوعی بود :/ .برای ادمِ هیکی کیموری ای مثل من :/ خیلی چیزای سورپرایزی داشت:/ .البته من از هیکی کیموری بودن کاملا متنفرم و خب این زندگی شبه سالمندی رو اصلا دوس ندارم و این یه شرایط کاملا خودخواسته :/ و در عین حال کاملا تحمیلیه:// خب ا درس بگذریم :/
حس و حال کوبریک دیدن نبود و به جاش یه انیمه ی سینمایی دیدم :/ به اسم Genocidal Organ (به ژاپنی:Gyakusatsu kikan)
که به شخصه برای من که اولا جهان سومیم و دوما دقیقا تو خاور میانه زندگی میکنم خیلی جذاب بودش:/ و همینطور تو یه کشور ضد امریکایی :///( ولی توجه کردین ایران در عین حال که ضدامریکاییه خیلی عاشق امریکا هم هستن مردمش ؟://) در واقع یه داستانی بود درمورد ما . مردمی که تو جهان سوم بین فقر و جنگ زندگی میکنن. و همینطور درمورد جهان اول که مردمی ان که توی صلح و رفاه زندگی میکنن. و درمورد ساختن این دوتا دنیای کاملا متضاد بود که انسان روی کره ی زمین تونسته به وجود بیاره .اون تغذیه ی انگل وار این دوتا جهان از همدیگه رو کاملا نشون میده :/ یه بخش جالبش اون جا بود (حاوی مقادیری اسپویل :/)که جان پل که یه محقق و زبان شناسه که توی ام آی تی کار میکرده میخواد کاری کنه که مردم جهان سوم که تروریست هارو میسازن ، درگیر قتل عام مردم خودشون بشن و اینطوری به جای اینکه به جهان اولی ها حمله های تروریستی کنن ، خودشون خودشون رو قتل عام کنن و دنیا از دسشون خلاص شه:/ و این راه هم از هر نظر به نفع جمعیت صلح طلبِ ساکن در قاره ی اروپا و آمریکاس :// یه چیز جالب دیگه این که ارگان نسل کشی درواقع منظورش یه عضویه که توی مغز انسانه و کار این بخش از مغز زایش یا تولید زبانه . و جان پل تونسته یه الگوریتمی رو پیدا کنه که به هر زبانی که ترجمه بشه میتونه کسایی رو که به اون زبان صحبت میکنن ،ترغیب به نسل کشی جمعیت خودشون کنه . و توضیح میده که این توانایی در گذشته وقتی که انسانا به صورت قبیله ای زندگی میکردن و پیدا کردن غذا کار خیلی سختی بوده و درواقع همه ی جنگا هم سر این غذاست :/ ، به بقای انسان کمک میکرده . ولی در حال حاضر که ما به روش دیگه ای زندگی میکنیم دیگه کارایی نداره و بنابراین به فراموشی سپرده شده . ینی میگه که قتل و تجاوز و ظلم ناشی از نیازهای ما برای بقان و همینطور حرف زدن و عشق ورزیدن و فداکاری کردن هم از نیازای تکاملی مان :/ ولی از بین اینا بعضیاشون کهنه شدن ولی همچنان با ما هستن . مثلاً گونه ی بشر وقتی که کشاورزی رو توسعه داد همکاری و اجتماع رو یادگرفت و اینطوری تونست از پس خشکسالیا بر بیاد پس این دوتا ینی همکاری و با اجتماع بودن کارآمد تر از خیانت و رقابت شدن. ولی حالا اگه یه خشکسالی خیلی بزرگ اتفاق بیفته و جامعه هم بزرگتر از غذای موجود باشه ، چی میشه ?:/ کسی موافق اینه که جامعه ی بشر،دوستانه باید نابود بشه ?:/در واقع دستور زبانِ نسل کشی یه سازش برای کمبود غذاعه. و مربوط به زمانیه که انسان نمیتونه تولید مواد غذایی رو کنترل کنه . جان پل با سواستفاده ازین موضوع و کشف خودش هدفش رو عملی میکرد، تا بتونه از جهان خودش محافظت کنه:/
+کلیک
با استناد به توصیف شما،سازنده ی کار،کمترین اطلاعات ممکن رو نه درباره مسئله تروریسم و نه مسئله کشور های مثلا جهان سوم، رو نداشته!!