تنبـــــــور

تنبـــــــور

_ واژه‌ای که به زبان میآید ، از آغاز واژه نیست بلکه حاصل انگیزه‌ای درونی ست که متناظر با خلق‌و‌‌خوی فرد، او را به بیان واژه وامیدارد.
(فضای خالی، پیتر بروک)

_اگه فک میکنی منُ میشناسی ، لطفا این وبلاگ رو نخون .

_معمولا هروقت شاکی‌ام به این فکر میکنم که چه خوبه یه پست جدید بنویسم=!

_te.me/peidahshodeh

منوی بلاگ
جمعه, ۵ مهر ۱۳۹۸، ۰۱:۱۹ ق.ظ

کِش آمدن

زمان بین چهارم تا پنجم مهر کش آمد و همه اش از دیدن کابوس ساعت سه بعد از ظهر شروع شد . میدانی از این کش آمدن زمان های دپرسی ام منزجرم . رویایی که بیش از قبل ته دلم را خالی میکرد. دستانم بیشتر عرق کرد و سردم شد. درحالی که خیس عرق بودم . کاش هرگز .. هرگز ، هرگز بزرگ نمی‌شدم . کاش هرگز واقعیت این شکلی نبود.

اینکه نمیتونم دیگه هیچ وقت مثل قبل هیچی رو ببینم.... میدونی این بخش برام صدای سوتِ ناخن کشیدن روی تخته سیاهُ داره. 

نمی‌خوام تو بیداری کابوس ببینم ، من کابوس بی انتها رو نمی‌خوام.

+من بخاطر چشمای امروزم ازت ممنونم ، تا آخر دنیا.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۷/۰۵
تنبور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی