تنبـــــــور

تنبـــــــور

_ واژه‌ای که به زبان میآید ، از آغاز واژه نیست بلکه حاصل انگیزه‌ای درونی ست که متناظر با خلق‌و‌‌خوی فرد، او را به بیان واژه وامیدارد.
(فضای خالی، پیتر بروک)

_اگه فک میکنی منُ میشناسی ، لطفا این وبلاگ رو نخون .

_معمولا هروقت شاکی‌ام به این فکر میکنم که چه خوبه یه پست جدید بنویسم=!

_te.me/peidahshodeh

منوی بلاگ
چهارشنبه, ۶ آذر ۱۳۹۸، ۰۷:۵۸ ب.ظ

ای دور از دست ! پَر تنهایی خسته است.

توی جاده ی زندگی ام که قدم برمیداشتم ، از جنگل ها گذشتم ، از علفزار ، از سایه ی آن دیوار بلند که گل‌های کاغذی بغلش کرده بودند در یک عصر تابستانی با پیراهن زرشکی که دامنش در باد شنا میکرد گذشتم ، رفتم و گذشتم ، رفتم و رفتم . حالا اینجا ام . یخ زده ام . اینجا سرد است ، خیلی سرد.خاکستری است . بوی خاکستر هم میدهد . منجمد و خاکستری. آدمهای اینجا همان اسم های قبلی را دارند . اما انگاری این یک تشابه اسمی است. اینجایی که  جاده ی زندگی ام مرا آورده هوا گرگ و میش است . نمیدانم این گرگ میش طلوع صبح است یا غروب . هوا بوی تند آتش میدهد . و ذرات خاکستر و ذغال را میشود در هوا دید. همه چیز قبلا سوخته و باقی را هم آن آتش زنده ی زیر خاکستر آرام آرام میپوساند. اینجا که من ایستاده ام خنجری هست که گاه و بیگاه در قلبم،در مغزم فرو میرود . اینجا که من ایستاده ام فقط هیولا زنده است.


_Sad People_

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۸/۰۹/۰۶
تنبور

نظرات  (۲)

سرد و خاکستری ...

پاسخ:
آری ...
۰۷ آذر ۹۸ ، ۰۸:۴۷ پرینازم ...

خیلیم عالی :)

پاسخ:
کجای این حال و هوا عالیه ?!!://...
نمی‌دونم چرا کامنتتون تو هرزنامه ها بود! و برا همین من دیر دیدمش ،ببخشید خلاصه!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی